برج کلیسای سانتا کاتالینا. لا سولانا (Ciudad Real). عکس (ج) ماریولا دیاز کانو.
امروز می خواهید به من اجازه دهید بررسی ها ، جشن ها ، اخبار یا بررسی ادبیات عالی از دیروز ، امروز و فردا را کنار بگذارم. در عید پاک گذشته ، شخصی به شهر خود می رود و معمولاً با دوستانی که برای مدتی هنوز در آنجا هستند ارتباط برقرار می کند. به یکی از آن دوستان، از دوران کودکی ، این مقاله اختصاص داده شده است.
پوشیدن تئاتر در خون و نویسنده ، بازیگر و کارگردان آثار خودش ، علاوه بر سازگاری یا مشارکت در موارد دیگر. به عنوان پرونده شما ، مطمئنا موارد بیشتری وجود خواهد داشت. نمایشنامه نویسان ناشناس از بسیاری از مکان های دیگر ، که برای عموم مردم ناشناخته است اما توسط آنها بسیار شناخته شده است. دانش هیچ کس از خصوصیات یک شهر و ساکنان آن نیست و قادر به انعکاس آن و بازتاب آنها در یک کار سه جانبه است. مثل ماری کارمن رودریگز. این برای همه آنها است.
آغازها
من از هفت سالگی ماری کارمن را می شناسم و من به عنوان یک دانش آموز جدید وارد مدرسه San Luis Gonzaga در شهرم شدم. بگذارید کمی قبل بگوییم. در آن سن و جدید بودن ، همه چیز به سازگاری ، ملاقات با بقیه دختران و اولین دوست شدن برمی گردد. سان لوئیس گونزاگا پس از آن مخلوط نشد و توسط دختران خیریه اداره می شود. اولین خاطرات زنده من آنها از 3º EGB هستند تماشای او در صفحه نوشتن وقتی آن خواهر بزرگ امیلیا ما را مجبور به بیرون رفتن کرد. ماری کارمن است چپ دست و من از دیدن او مجذوب شدم.
بعدا ، با نشان دادن اعتماد به نفس و خلاقیت ، برای مهمانی های مدرسه در کریسمس یا پایان سال ، ماری کارمن مسئول نوشتن نمایشنامه های خود بود. همچنین، من بازیگران را انتخاب کردم که بین آنها می خواستیم شرکت کنیم و شخصیت ها را دقیقاً مطابق با شخصیت ما به ما داد (و ظاهر) البته، او ما را راهنمایی کرد و همچنین نقش ثانوی را نیز برای خود محفوظ داشت اما با وزن
او به من نقش پسر خوش تیپ و خوبی را می داد که دوست پسر ، دوست بود یا به قهرمان داستان کمک می کرد. چون البته ، lشخصیت های مردانه ما آنها را مانند کلاسیک های یونانی ساخته ایم اما برعکس. من فقط خوشحال شدم که با چوب پنبه سوخته سبیل نقاشی کردم و از پدرم ژاکت و کراوات پوشیدم. اینکه من هم یک تکه کاغذ گرفتم مثل آخرین قطره قطره چکه بود.
عنوانی که در حافظه من از یکی از آن آثار دست نخورده باقی مانده است سم در برابر سم، که در حال حاضر چیزهای زیادی در مورد آنچه می تواند باشد ، می گوید. همیشه یک رمز و راز ، جنایت یا اشتباه وجود داشته است که ، به طور طبیعی ، به پایان رسید و به خوبی.
این
با تعبیر در خون او ، تأکید می کنم که لیاقت ماری کارمن همچنان نوشتن نمایشنامه های خود ، کارگردانی و اجرای آنها است ، اکنون در کارگاه تئاتر خودش ، تابه کلوزئوم، در انجمن آفرین (انجمن خانواده ها و زنان روستایی) ، که رئیس آن است. علاوه بر این ، این بخشی از شرکت تئاتر solanera است مارگاریتا زیرگی.
CV
در شرکت مارگاریتا زیرگی.
- آترابیلیستوسط لیلا ریپول. او در نقش یک اسپینستر تلخ و حسود به نام داریا بازی کرد.
- کاشی های سبز. مونولوگ مجموعه ای از شخصیت ها شکنجه ای را که در زمان پینوشه در شیلی انجام شد ، تقبیح می کنند. او سخنرانی بود.
- بند ها, توسط ایگناسیو دل مورال و ورونیکا فرناندز. من می توانستم ببینم که او استادانه از ماری کروز شورشی تفسیر می کند.
- خانه برناردا آلبا، از لورکا ، جایی که مارتیریو بود.
- بعضی عشقی که نمی کشدتوسط Dulce Chacón. مونولوگ علیه خشونت جنسیتی.
- Sainetes از برادران آلوارس کوئینترو مانند اتاق کوچک یک ساعته, خون چربی, مشاجره و امور عاشقانه.
- من یک مرد هستم, de کارلوس آرنیچ.
- کلمات در شن و ماسهتوسط آنتونیو بوئرو والخو.
- شوک نسلی.
- ماروجونا.
- اتاق 204.
اقتباس های Zarzuelas مانند بارگاه فرعون, فعل کبوتر, غولها و سرهای بزرگ o ثروتمندان و ملحدان توسط آرنیچ.
پس ...
…چی این پرتره به عنوان الهام و شناخت برای همه نویسندگانی مانند او عمل می کند. و مهمتر از همه لذت ادامه دادن به دوستی خود است. ممکن است در نهایت کاری انجام دهیم.
نظر بدهید ، نظر خود را بگذارید
مقالات بیشتری از این دست برای شناسایی کسانی که علاقه مند به هنر با سخاوت بزرگان هستند لازم است! اوله برای تو کارمن! و با تشکر از شما ، ماریولا ، به ما اطلاع دهید