به دنبال خلاصه ای از The Weaver of Death هستید؟ این کتاب کونچا لوپز نارواز در چارچوب رمان سیاه قرار گرفته است (علیرغم این واقعیت که نویسنده بیشتر به خاطر آن شناخته شده است ادبیات کودک و نوجوان و این کتاب از 11 سالگی قابل خواندن است).
در او ما با زنی 40 ساله به نام آندریا آشنا می شویم که می خواهد راز خانه مادربزرگش را کشف کند و همچنین آنچه را که در گذشته او اتفاق افتاده است به یاد بیاورد. (که کلید کشف همه چیز است). آیا میخواهیم خلاصهای از همه چیزهایی که باید بدانید به شما ارائه کنیم؟
شاخص
شخصیت های بافنده مرگ چیست؟
قبل از ارائه خلاصه ای کامل از La tejedora de la muerte، باید بدانید که نماینده ترین شخصیت ها هستند و وزن بیشتری دارند (یا مواردی که بیشتر ذکر شده است) تا یک ایده کلی از آنها به شما ارائه دهد.
اینها:
- آندریا: قهرمان رمان است. او زنی بالغ 40 ساله است که در دوران کودکی اش ضربه ای را پشت سر گذاشته که مربوط به داستان بافنده مرگ است. او پس از بازگشت به زادگاهش، به خانه مادربزرگش، شروع به یادآوری اتفاقاتی میکند که در دوران کودکیاش اتفاق افتاده است و تصمیم میگیرد برای یافتن آنچه اتفاق افتاده، تحقیق کند.
- والدین آندریا: آنها مستقیماً در رمان ظاهر نمی شوند. اما داستان او و رابطه اش با بافنده مرگ برای داستان مهم است.
- رزا: خدمتکار سابق خانواده آندریا است. با این حال، واقعاً بیرون نمی آید.
- دانیل: او برادر کوچکتر آندریا است. پس از مرگ پدر و مادرش راهی آمریکا می شود.
- ماریا فرانسیسکا: او خواهر رزا است و او کسی است که اطلاعات کلیدی در مورد بافنده مرگ به آندریا می دهد.
- الیسا: او بافنده مرگ در افسانه شهر است. او در رمان به عنوان یک شخصیت مرموز و شوم ظاهر می شود و میراث مرگ او پس زمینه طرح رمان است.
خلاصه ای از بافنده مرگ
منبع: برگ fesno 1º ESO
این کتاب از جمله کتاب هایی است که نویسنده در آن رمان های جنایی را با ادبیات جوانان آمیخته است. بسیار کوتاه است، زیرا حدود 100 صفحه است و خواندن آن دشوار است زیرا دو فضای موقت را در هم می آمیزد، یکی از گذشته و دیگری از حال. با این حال، شخصیت ها یکی هستند، فقط اینکه قهرمان داستان در قسمت های گذشته 10 ساله و در حال حاضر 40 ساله است.
به طور کلی خلاصه ای که می توانیم از The Weaver of Death به شما بدهیم با معرفی آندریا، زنی 40 ساله آغاز می شود که بعد از ظهر را با یک دوست می گذراند. با این حال، در آن زمان او یک صندلی گهواره ای را می بیند و این یک خاطره عجیب و مرموز از دوران کودکی او را به یاد می آورد، زمانی که او با والدینش در شهری در اکسترمادورا زندگی می کرد. و این است که این یکی نیز یک صندلی گهواره ای داشت که در یک شب طوفانی در کودکی خود دید که چگونه سایه ای به آن نزدیک شد، نشست و شروع به حرکت کرد. مادر آندریا ترسید و او را به همراه رزا، خدمتکار، از اتاق بیرون برد.
صندلی گهواره ای اکنون در یک اتاق قفل شده است و والدین تصمیم می گیرند از خانه به مکان دیگری نقل مکان کنند.
آندریا که نمی تواند آن خاطره را از ذهنش بیرون کند، تصمیم می گیرد به خانه بازگردد و در آنجا متوجه می شود که در آن شب طوفانی 30 سال پیش، زنی به نام "بافنده مرگ" مرده است. طبق افسانه، این زن با بافتن روسری از شهر انتقام گرفت و وقتی آنها را تمام کرد، بسته به تعداد نوارهایی که داشت، فردی در آن سن مرد.
در طول تاریخ مشخص شد که مادربزرگ آندریا و بافنده مرگ خواهر بودند و دومی از اولی متنفر بود. چون پدرش خانه را به او وصیت نکرده بود، بلکه به خواهرش وصیت کرده بود.
آندره آ تصمیم می گیرد در خانه بماند تا ببیند آیا روح بافنده واقعاً آنجاست یا نه و هر روز که می گذرد سایه واضح تری از پیرزنی را می بیند که روی صندلی گهواره ای نشسته و شال گردنی پشمی با ده نوار می بافد. او دید
علاوه بر این، او متوجه خواهد شد که مادرش چه کارهایی را برای او انجام داده است تا از سرنوشت سرنوشت سازی که در انتظار او بود از بافنده اجتناب کند.
خلاصه بافنده مرگ بر اساس فصل
منبع: Pinterest
اگر خلاصه کتاب The Weaver of Death خیلی کوتاه به نظر می رسد و باید بدانید در هر فصل چه اتفاقی می افتد (در مجموع 7 فصل است)، ما آن را برای شما تجزیه می کنیم.
فصل 1
داستان با آندریا در خانه یکی از دوستان شروع می شود. وقتی یک صندلی گهواره ای می بیند، خاطرات یک شب طوفانی به ذهنش می رسد، هنگامی که 10 ساله بودم. وقتی سایه ای را دید و مادرش از آن ترسید.
فصل 2
پس از اتفاقی که افتاد، آندریا در کودکی، او را در اتاقش حبس می کنند و تا بازگشت پدرش از رفتن منع می شود..
فصل 3
وقتی پدر آندریا از راه می رسد، مادر با او صحبت می کند و هر دو تصمیم می گیرند خانه ای را عوض کنند و به شهر زندگی کنند. آنجاست که آنها زندگی عادی خود را با استقبال از نوزادی به نام دانیل، برادر آندریا از سر می گیرند.
در حال حاضر، والدین آندریا و دانیل از دنیا رفته اند. و دومی برای کار به آمریکا رفته است.
به همین دلیل، آندریا تصمیم می گیرد به شهر اکسترمادورا بازگردد تا در مورد اتفاقات آن روز طوفانی تحقیق کند.
فصل 4
وقتی به خانه ای که نیمه ویران و رها شده بود می رسد، متوجه این موضوع می شود تنها چیزی که به نظر نمی رسد کهنه شده باشد صندلی گهواره ای بوده است. بنابراین او تصمیم می گیرد به دنبال رزا، کسی که در کودکی خانه اش را تمیز می کرد، برود. با این حال، کسی که او پیدا می کند ماریا فرانسیسکا، خواهر رزا است که به او می گوید که او درگذشته است.
پس از آن است که از او می خواهد بگوید در آن شب طوفانی 30 سال پیش چه اتفاقی افتاده است.
فصل 5
ماریا فرانسیسکا تمام داستان بافنده مرگ را برای او تعریف می کند: او واقعاً کی بود، زندگی اش چگونه بود و در روز طوفان مرد.
فصل 6
در فصل بعدی داستان الیزا بافنده مرگ دنبال می شود. و این است که وقتی مرد، با سوزن های بافندگی و چشمان باز، هیچ کس نتوانست سوزن را از او بگیرد. و با خود در کوزه گذاشتند. اما وقتی دوباره آن را باز کردند دستانشان روی هم بود.
فصل 7
در فصل آخر، پس از اینکه آندریا از تمام حقیقت مطلع شد، به جای رفتن، چند روز دیگر در خانه می ماند. در طول این صداها و صداها در خانه تکرار می شود. اما او ادامه میدهد، حتی فراتر میرود تا در پایان، زندگی بافنده را تامل کند.
اکنون کامل ترین خلاصه داستان The Weaver of Death را دارید.
اولین کسی باشید که نظر