شوالیه در زره زنگ زده کتابی قدیمی است. در سال 1987 منتشر شد و نویسنده آن، رابرت فیشر، با آن به موفقیت بزرگی دست یافت. در ژانر قرار می گیرد خود کمک، اگرچه از داستان های داستانی برای تاریخ بیرون می کشد. خلاصه ای از شوالیه در زره زنگ زده می خواهید؟
یا به این دلیل که نمی دانید این کتابی است که باید بخوانید یا به این دلیل که به شما سفارش داده شده است که آن را بخوانید و خلاصه بنویسید. آنچه می خواهیم به شما بگوییم می تواند به شما کمک کند تا در مورد آنچه در کتاب در انتظار شماست بیشتر بدانید. شروع می کنیم؟
شاخص
شخصیت های شوالیه در زره زنگ زده چیست؟
در این مورد ، رابرت فیشر شخصیت های زیادی را وارد داستان کرد، اما همه آنها وزن یکسانی ندارند. شکی نیست که اصلی ترین، یعنی «شوالیه» ما قرار است قهرمان داستان و حامل کل داستان باشد. علاوه بر این، باید به نحوی خواننده را بازنمایی کند، به طوری که آنها احساس هویت کنند (از این رو خودیاری است). بنابراین، او یک شخصیت معمولی نیست.
به عنوان خلاصه، در اینجا ما در مورد نماینده ترین صحبت می کنیم.
- شوالیه: شخصیت اصلی داستان است. در ابتدا او مردی کامل است، اما شروع به وسواس به زره خود می کند، چیزی که باعث می شود از خانواده و دوستانش فاصله بگیرد و به این شی (که با آن احساس امنیت و قدردانی می کند) اهمیت بیشتری می دهد. معمولا آنچه در داخل است.
- جولیتا: او همسر شوالیه است و از اینکه شوهرش به زره او وسواس دارد و از او و پسرش دوری می کند خسته شده است. در واقع، او به او اولتیماتوم می دهد: زره او را بردارید یا او و پسرش را از دست بدهید. این ماشه ای است که شوالیه تصمیم می گیرد راهی را برای خلاص شدن از شر "لباس آهنین" خود آغاز کند.
- کریستوبال: او پسر شوالیه است. چیز زیادی در مورد او گفته نمی شود جز اینکه او دلتنگ پدری است که قبل از کور شدن زره بود.
- مارلین: فکر کردن به یک شعبده باز را فراموش کنید، زیرا در این کتاب او بیشتر شبیه یک حکیم عمل می کند که به شوالیه کمک می کند تا خود واقعی خود را پیدا کند.
- شوخی: نام او Bolsalegre است و او کسی است که به شوالیه کمک می کند تا مرلین را پیدا کند و به او یاد می دهد که چرا شاد بودن و خلق و خوی خوب در زندگی مهم است.
- کبوتر: او که ربکا نام دارد، شخصیتی است که شوالیه را در این سفر همراهی می کند.
- سنجاب: همراه با کبوتر یکی دیگر از شخصیت هایی است که شوالیه را همراهی می کند.
- پادشاه: شخصیت دیگری است که بعداً در داستان ظاهر می شود و به شوالیه کمک می کند اهمیت ارتباط با دیگران را درک کند.
- اژدها: می توان گفت که او یکی از آخرین شخصیت هایی است که ظاهر شده است، کسی که ترس و تردید شوالیه را نشان می دهد و باید با او روبرو شود تا واقعاً خودش را بشناسد.
خلاصه داستان شوالیه در زره زنگ زده
منبع: یوتیوب
خلاصه داستان شوالیه در زره زنگ زده را می توان به روش های مختلفی انجام داد. ما انتخاب کرده ایم که شما را یک خلاصه هر یک از فصول کتاب بنابراین می توانید ببینید چه چیزی در مورد آنها مهم است.
فصل 1: معضل شوالیه
این مقدمه داستان است، زیرا نویسنده شما را با قهرمان داستان آشنا می کند، مردی بسیار مشهور و دوست داشتنی. او زره می پوشد و آنقدر درگیر آن می شود که هرگز نمی خواهد آن را در بیاورد زیرا می فهمد که این زره است که همه را وادار به آن می کند.
با این حال، همسرش، جولیتا، و پسرشان، کریستوبال، با تصمیم او مبنی بر خارج نکردن زره خود مخالفند. بنابراین یک روز زن که از تحمل آن خسته شده بود از او می خواهد که زره خود را در بیاورد وگرنه خانه را ترک می کنند و او را ترک می کنند.
شوالیه موافقت می کند، اما در لحظه ای که می خواهد آن را بردارید، ترس او را متوقف می کند و نمی تواند این کار را انجام دهد (در کتاب مشخص شده است که به دلیل گیر افتادن است، اما در دیگری نیز دیده می شود. مسیر). بنابراین او می بیند که چگونه خانواده اش ترک می کنند و بنابراین تصمیم می گیرد از آهنگر کمک بخواهد تا آن را از بین ببرد. در مواجهه با این غیرممکن، او به دنبال کمک راهپیمایی می کند برای خلاص شدن از شر زره و در نتیجه بازیابی خانواده اش.
فصل 2: در جنگل مرلین
شوالیه به دنبال پادشاه می رود زیرا او عاقل ترین فردی است که می شناسد اما آنجا نیست. بنابراین او به شوخی برخورد می کند که به او توصیه می کند در جستجوی مرد خردمندی به نام مرلین به جنگل برود.
چیزی برای از دست دادن، شوالیه به سمت آن مکان می رود و پس از چندین بار دور زدن، بدون آب و غذا، در نهایت غش می کند. وقتی از خواب بیدار می شود توسط حیوانات و در کنار آنها یک مرد احاطه شده است. مارلین. او به او می گوید که نمی تواند کاری انجام دهد، باید در مسیری برود تا بفهمد چرا نمی تواند زره خود را در بیاورد و بتواند این کار را انجام دهد.
فصل سوم: راه حقیقت
اولین مقصدی که مرلین به شوالیه می دهد، رفتن به سوی راه حقیقت است. با این حال، پس از چندین روز که در آن تنها در جستجوی آن مسیر بدون نتیجه در جنگل سرگردان است، با مرلین شکست خورده برمی گردد.
بنابراین، او به او می گوید که این مسیر چیزی است که با چشم دیده نمی شود، اما باید تا آن زمان پیش رفت از سه قلعه عبور کنید: قلعه سکوت، دانش و اراده و جسارت.
علاوه بر این، مرلین از او خواست که پیاده برود و به او دو همسفر پیشنهاد کرد: یک کبوتر و یک سنجاب.
فصل چهارم: قلعه سکوت
در اولین مقصد، شوالیه با پادشاه ملاقات می کند، که به او می گوید که چرا نمی تواند زره خود را در بیاورد. در آنجا، شما را به مراقبه و تأمل در مورد بسیاری از کارهایی که در زندگی خود انجام داده اید دعوت می کند. تا جایی که با «خود» واقعی اش ملاقات می کند.
منبع: Webschool
فصل پنجم: قلعه دانش
در این مقصد بعدی، پر از پوسترهایی که عباراتی را برای او به یادگار می گذارد، متوجه می شود که هرگز به عزیزانش عشق نشان نداده است، بلکه به داشتن آنها نیاز دارد، اما آنها را نمی خواهد.
بنابراین از طریق یک شیشه متوجه می شود که او واقعا چگونه است و در تمام این مدت چه شکلی بوده است؟
فصل ششم: قلعه اراده و جسارت
سرانجام در آخرین قلعه با اژدهایی روبرو می شود که نشان دهنده ترس و تردید است. با این حال، متوجه است که او باید در خود تایید کند، اژدها کوچکتر و کوچکتر می شود تا از او نترسد.
فصل هفتم: اوج حقیقت
آخرین قدم برای خلاص شدن از زره، صعود به یک قله عالی است. آنجاست به دوران کودکی و هر کاری که در طول زندگی خود انجام داده است بازتاب می کند، بالاخره توانست خود را از زره رها کند و احساس خوشبختی کند.
اکنون که خلاصه داستان شوالیه در زره زنگ زده را در اختیار دارید، باید به شما بگوییم که این حق کتاب را رعایت نمی کند. و این است که وقتی آن را میخوانی، میبینی که نحوه روایت و ارائه آن ترسها، تردیدها، سؤالات... میتواند باعث شود با شخصیت همدلی کنی، یا خودت را در آن منعکس ببینی. و آموزه هایی که کتاب به شما می دهد می تواند به شما در بهبود زندگی واقعی کمک کند. آیا شما این کتاب را خوانده اید؟ نظر شما چیست؟
اولین کسی باشید که نظر